تاريخ : جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, | 17:17 | نویسنده : علي كريمي

1.                      یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

2.                      هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.

3.           از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

4.                      در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای قضاوت نکن.

5.           وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:  “برای چه می خواهید بدانید؟”

6.                      هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

7.                      هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

8.           وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

9.                      هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.

10.                 راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

11.                 هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.

12.                 شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

13.                 سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : ” آماده، هدف، آتش “

14.         هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

15.         چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

16.                 وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.

17.                 هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

18.         وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.

19.                 در روز تولدت درختی بکار.

20.                 طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.

21.                 بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.

22.                 فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند

23.                 ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

24.                 هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.

25.                 هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.

26.                 فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

27.                 از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

28.                 مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

29.                 اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.

30.                 هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو ” می دانم چه حالی داری ” چون در واقع نمی دانی.



تاريخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, | 18:45 | نویسنده : علي كريمي

1.      یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

2.      هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.

3.      از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

4.      در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای قضاوت نکن.

5.    وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:  “برای چه می خواهید بدانید؟”

6.      هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

7.      هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

8.    وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

9.      هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.

10.  راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

11.  هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.

12.  شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

13.  سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : ” آماده، هدف، آتش “

14. هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

15. چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

16.  وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.

17.  هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

18.  وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.

19.  در حمام آواز بخوان.

20.  در روز تولدت درختی بکار.

21.  طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.

22.  بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.

23.  فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند

24.  ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

25.  هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.

26.  شیر کم چرب بنوش.

27.  هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.

28.  فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

29.  از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

30.  مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

31.  اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.

32.  هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو ” می دانم چه حالی داری ” چون در واقع نمی دانی.



تاريخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, | 12:56 | نویسنده : علي كريمي

داستان بر می گردد به زمان رضا شاه و ماجرای کشف حجاب. یکی از این خانم های شازده، باغبان مسنی داشت به نام بابا کرم. هر وقت خانم به باغ می آمد باغبان را صدا می کرد: بابا کرم چطوری؟این باغبان به تدریج عاشق این خانم می شود و بعد از مدتی که خانم به فرنگ سفر می رود، بابا کرم از عشق اون می میرد. همین می شود که در اذهان مردم بابا کرم به عنوان یک مرد عاشق شکل می گیرد و آن رقص هم در آن زمان نشان دهنده حرکات یک مرد عاشق بوده در واقع بابا کرم از نمادهای نشان دهنده عشق مرد ایرانی به معشوقه اش هست کسی که بخاطر دوری از دختر مورد علاقه اش جانش را از دست میدهد این آهنگ برای اولین بار با صدای حسین همدانیان اجرا شد که از آهنگهای فلوکلور ایرانی به حساب می آید.

متن آهنگ:

هرچقدرناز کنی

ناز کنی

باز تو دلدار من

هرچقدر عشوه کنی

عشوه کنی

باز تو غمخوار منی

با با کرم

دوست دارم

با با کرم

دوست دارم

ای دریغا دریغا که ندانسته گرفتار شدم

ای دریغا دریغا که ندانسته گرفتار شدم

از بر این جونخوشی نزد تو من خوار شدم

با با کرم

دوست دارم

با با کرم

دوست دارم

رقص بابا کرم بازمانده از دهه ۱۳۲۰ و از رقص‌های به اصطلاح کوچه بازاری و تخته حوضی است که بسیار مورد محبوبیت قرار گرفته‌است.
در میان رقص های فلوکلور ایرانی، رقص ” باباکرم ” از رقصهای ایرانی است که ویژگیهای خاصی دارد ومنحصرا توسط مردان اجرا میشود. در ” بابا کرم ” از رقص شانه و کمر استفاده میشود و رقاص لباس سیاه و سفید جاهلی بر تن میکند و معمولا لنگی را بر گردن آویزان کرده و از آن در طول اجرای رقص استفاده میکند



تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, | 1:30 | نویسنده : علي كريمي

تا حالا شده دلت بگيره؟

از دست غصه دق كنه بميره؟

تا حالا شده محتاج بشي؟

حتي خدا هم دستت و نگيره؟

تا حالا شده يه روز بي خبر عشقت بره

بهونش و بگيري؟

بفهمي هر چي ميگفت دروغ بود!

كم بياري و دلت بخواد بميره؟

اي خدا زندگيم نقش بر آبه!

آره قلب عاشقم بدجور خرابه

قسمت ميدم كه جونم و بگيري

زنده بودن واسه من عين عذابه!

تو كه از حال دلم با خبري

چرا گريه هام نداره جوابي؟

به چه جرمي اي خدا بگو به من

داري آبروي من و ميبري؟

تا حالا تنها يه جا نشستي؟

بي سر و صدا تو خودت شكستي؟

حس خجالت بشينه رو چهرت از اينكه

حس كني اضافي هستي؟

تا حالا شده چيزي ببيني

دلت بخواد كور بشي و نبيني؟

واسه پنهون كردن گريه هات

زير بارون بدون چتر بشيني؟

 

 

 

 

تمومش كن خدا ديگه بريدم

به هرچي كه نمي خواستم رسيدم

تمومش كن تمومش كن خدايا

ديگه بسه عذاب قبر و ديدم

نه از عشق خير ديدم نه از دوست

به كي خوش باشم و به كي اميدوار؟

دارم ضجه زنون به پات مي اُفتم

تو مي بيني ولي انگار نه انگار

 



تاريخ : دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, | 23:34 | نویسنده : علي كريمي

اگر دروغ رنگ داشت؛

هر روز شاید ؛ 

ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست  و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود   اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛  عاشقان سکوت شب را ویران میکردند   اگر براستی خواستن توانستن بود ؛  محال نبود وصال !  و عاشقان که همیشه خواهانند؛  همیشه میتوانستند تنها نباشند  ……….     اگر گناه وزن داشت ؛  هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛  تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی …  و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم   اگر غرور نبود ؛  چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛  و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمیکردیم   اگر دیوار نبود ؛ نزدیک تر بودیم ؛  با اولین خمیازه به خواب میرفتیم  و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمیکردیم   اگر خواب حقیقتداشت ؛  همیشه خواب بودیم   هیچ رنجی بدون گنج نبود ولی گنج ها شایدبدون رنج بودند    اگر همه ثروت داشتند ؛  دل ها سکه ها را بیش از خدا نمیپرستیدند  و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛  تا دیگران از سر جوانمردی ؛  بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند  اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ….  اگر همه ثروت داشتند   اگر مرگ نبود ؛  همه کافر بودند ؛  و زندگی بی ارزشترین کالا بود  ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید   اگر عشق نبود ؛  به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟  کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟  و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟  آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم ….      اگر عشق نبود  اگر کینه نبود؛  قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند   اگر خداوند ؛  یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد  من بی گمان  دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا  آنگاه نمیدانم 

براستی خداوند کدامیک را می پذیرفت ؟



تاريخ : دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:مناجات ,خدا ,دلنوشته, | 16:45 | نویسنده : علي كريمي

خدايا امشب زيباترين سرنوشت را براي عزيزي كه اين نوشته را ميخواند مقدر كن!!!

خدايا بهترين روزگار را برايش رقم بزن و او را در تمامي لحظات درياب!!!

خدايا مبادا عزيزترينم خسته ، افتاده، بيمار و يا غمگين شود!!!

دلش را سر شار از شادي كن و آنچه را كه به بهترين بندگانت عطا مي كني به او نيز عطا كن!!!



تاريخ : یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, | 17:43 | نویسنده : علي كريمي

ماروباش   اونقدر فقيريم كه دلمون و كرديم دفتر خاطرات

خدايا اين رسمشه دلم دفتر خاطرات باشه و هر روز توسط يكسي

يه خاطره ي بد توش نوشته بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 



تاريخ : یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, | 17:32 | نویسنده : علي كريمي

هر يه دقيقه اي كه ميگذره برام

قد يه ساعته

گذشتن از تو و جدايي از چشمات

برام محاله

مي ميرم از غم كه تو بارفتنت

پا گذاشتي رو دلم

نيستي هنوز ولي ميبينم تورو

همش مقابلم

اين لحظه هاي تلخ

پس كي تموم ميشن؟

كي مهربون ميشي

كي ميرسي به من؟

هر يه دقيقه اي كه بي تو رد ميشه

مرگ آوره برام

سخت براي تو باور اين كه

چقدر تورو ميخوام

هر يه دقيقه اي كه بي تو رد ميشه

پر از مصيبته

كز ميكنم هميشه يه گوشه و چشام

خيره به ساعته



تاريخ : یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, | 17:24 | نویسنده : علي كريمي

شكايتز دست ديده و دل هر دو فرياد

كه هرچه ديده بيند دل كند ياد

بسازم خنجري نيشش ز فولاد

زنم بر ديده تا دل گردد آزاد

اگر دستم رسد بر چرخ گردون

از او پرسم كه اين چون است و آن چون

يكي را داده اي صد ناز و نعمت

يكي را پرس و جو آلوده در خون

من كه افسرده حالم چون ننالم

شكسته پر و بالم چون ننالم

همه گويند فلاني ناله كم كن

تو آيي در خيالم چون ننالم



تاريخ : یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, | 15:54 | نویسنده : علي كريمي

راستي "دوست داشتن" چقدر مي ارزد؟؟!!

...قدر يک کوه طلا؟؟!!

 يا که سنگي سر راه؟؟!!

...چه تفاوت دارد!!!

 کاش هر قدر که هست، از ته دل باشد...



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
  • شمیران کوه
  • قالب پرشین بلاگ